بهائیت براى اثبات «رجعت صفاتى» معتقد به اطلاق صفات خداوند بر مظاهر او شده است، در صورتى که صفاتى مانند «اول»، «آخر»، «احد» و «صمد» صفات مخصوص ذات خداوند متعال هستند و بر غیر خداوند قابل اطلاق نیستند.
این مقاله با رویکردى توصیفى ـ تحلیلى به بررسى نظریات شیعه و بهائیت در خصوص «رجعت» پرداخته است. «رجعت» یکى از مباحث اعتقادى در فرهنگ شیعه است و براى اثبات آن شواهد عقلى و نقلى فراوانى ارائه داده است. بر اساس آیات و روایات، معناى دقیق و مراد از «رجعت» در فرهنگ شیعه، بازگشتن عده اى از خالصان و پاکان در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام براى یارى ایشان و همچنین بازگشت عده اى از ناپاکان و دشمنان براى انتقام گرفتن از آنان است. اما فرقه ضالّه بهائیت رجعت به این معنا را نپذیرفته و براى تحمیل خود به عنوان دینى جدید بر اذهان، موافق رأى و نظر خود، به تفسیر آیات قرآن پرداخته و معتقد به رجعت صفاتى اولیا و انبیاى پیشین در پیامبر نوظهور شده است.
مقدّمه
«رجعت» در لغت، به معناى «بازگشت» است.1 اما در علم کلام ـ که مراد این مقاله نیز معنى کلامى آن است ـ «بازگشتن بعضى از مردگان پیش از قیامت به عالم دنیا و انتقام گرفتن آنها از ظالمین آمده است. این امرپس از ظهور حضرت مهدى(عج) واقع خواهد شد.»2بهائیت با انکار اصل «رجعت» و اعتقاد به «رجعت صفاتى»، سعى در متزلزل کردن اصل «انتظار» و پس از آن، انکار معاد جسمانى کرده است. با اثبات رجعت از منظر شیعه، به خوبى فهمیده مى شود که پایه گذاران بهائیت بدون هرگونه دلیل عقلى و نقلى معتبر، به اثبات رجعت صفاتى پرداخته اند تا با ادعاى پیامبر و دینى جدید، حقانیت خود را به پیروان خویش تفهیم کنند.
درباره پیشینه تحقیق، باید خاطرنشان کرد: گرچه درباره اثبات بطلان عقاید این فرقه، کتاب ها و مقالات متعددى نوشته شده، اما به مبانى فکرى و عقاید بهائیت درباره موضوع رجعت، به طور گسترده و تخصصى پرداخته نشده، بلکه با ذکر یک مثال و توضیح مختصر، موضوع عنوان گردیده است.3در این مقاله، سعى شده است با ذکر مثال هاى متعدد از کتاب هاى این فرقه، موضوع رجعت به طور کامل موشکافى شده و نظر این فرقه با استفاده آیات و روایات اسلامى ارزیابى و نقد شود.
در این پژوهش، با سؤالات متعددى روبه رو هستیم که مهم ترین آنها عبارت است از:
1. آیا اساسا رجعت از لحاظ عقلى ممکن است؟
2. آیا از نظر قرآن، رجعت امکان پذیر است؟
3. زمان رجعت چه موقع است؟
4. آیا در گذشته نیز رجعت صورت گرفته است؟
5. آیا رجعت مورد قبول احادیث اسلامى است؟
6. چه کسانى به این دنیا بازخواهند گشت؟
7. هدف از رجعت چیست؟
8. بهائیت درباره رجعت چه نظرى دارد؟
لازم به ذکر است که رجعت از نظر عقلى کاملاً ممکن است؛ چراکه در گذشته نیز افراد و گروه هایى به این دنیا برگشته اند و البته اگر در قیامت زنده شدن همه افراد امکان پذیر است، رجعت گروهى از مردم این دنیا نیز امکان پذیر خواهند بود.
در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام برخى خوبان براى یارى و کمک به ایشان براى برپایى حکومت جهانى بازخواهند گشت و برخى تبه کاران نیز زنده خواهند شد تا از آنان انتقام گرفته شود. رجعت از منظر قرآن و احادیث اسلامى به اثبات رسیده است؛ چنان که در قرآن نیز مصادیقى وجود دارد که مردگانى توسط حضرت مسیح زنده شده اند و آیاتى وجود دارد که مستقیم یا به وسیله احادیث، به رجعت تفسیر شده است. در روایت اسلامى هم کسانى که معتقد به رجعت باشند مؤمن حقیقى و از شیعیان اهل بیت علیهم السلام محسوب مى شوند.
امکان رجعت در فرهنگ اسلام
زمان رجعت چه موقعى خواهد بود؟ آیت اللّه مکارم شیرازى در خصوص زمان رجعت مى نویسند: بعد از ظهور حضرت مهدى (عج) و در آستانه رستاخیز، گروهى از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور به این جهان بازمى گردند. گروه اول مدارجى از کمال را طى مى کنند و گروه دوم کیفرهاى شدیدى مى بینند.4
آیا اساسا رجعت از نظر عقلى ممکن است؟ شاید این اولین سؤالى باشد که در برخورد با این موضوع به نظر مى رسد. در پاسخ به این پرسش، آیت اللّه مکارم شیرازى مى نویسند:این مسلّم است که زنده کردن گروهى از مردگان در این دنیا از محالات نیست؛ همان گونه که زنده کردن همه انسان ها در قیامت کاملاً ممکن است.5
آیت اللّه سبحانى نیز در این باره مى نویسند:در هر حال، بازگشت گروهى از صالحان و تبه کاران قبل از رستاخیز، امر شگفت آورى نیست؛ زیرا در امت هاى پیشین نیز گروهى پس از مرگ، بار دیگر زنده و پس از مدتى براى بار دوم درگذشته اند.6
شیخ مفید در کتاب الارشاد از قول سیدمرتضى در خصوص اثبات رجعت مى نویسند: دلیل براى اثبات رجعت این است که هیچ عاقلى تردید ندارد که خداوند قدرت زنده گردانیدن مردمى را در پایان روزگار دارد و این معنا ـ فى نفسه ـ محال نیست. پس وقتى ثابت شد که رجعت عقلاً جایز و از حیّز قدرت خداوند خارج نیست، راه اثبات آن به این است که مى گوییم علماى شیعه اجماع دارند که این موضوع واقع مى شود… و اجماع علماى شیعه حجت است؛ زیرا حاکى از وجود قول امام علیه السلام است.7
آیا از نظر قرآن رجعت امکان پذیر است؟
دلایل قرآنى زیادى وجود دارد که بحث رجعت از دیدگاه شیعه را استنباط مى کند: آیاتى که درباره «رجعت» به آن استدلال شده است؛ به چند گروه تقسیم مى شود:
الف. آیاتى که در موضوع «رجعت» ظهور دارد؛ مانند نمل: 83.
ب. آیاتى که ظاهرشان دلالتى بر «رجعت» ندارد، ولى باتوجه به تفاسیر معصومان علیهم السلام با مسئله «رجعت» پیوند مى خورند و شیعه که نظر ائمّه اطهار علیهم السلام را درباره آیات قرآن سند مى داند، این آیات را نیز دلیل و مدرکى بر اثبات رجعت مى داند؛ مانند انبیاء: 95.
ج. آیاتى که مضمون آنها درباره وقوع «رجعت» در امت هاى گذشته است. این آیات نیز همواره با احادیثى که بر این امر دلالت دارد، «رجعت» را اثبات مى کند؛ مانند آل عمران: 49؛ بقره: 56، 73، 243 و 259 .8
اما توضیح مطلب:
اول. آیاتى که به روشنى مسئله رجعت از آنها فهمیده مى شود؛ مانند «(به خاطر آور) روزى را که ما از هر امتى، گروهى از کسانى که آیات ما را تکذیب مى کردند محشور مى کنیم و آنها را نگه مى داریم تا به یکدیگر ملحق شوند.» (نمل: 83)
آیت اللّه مکارم شیرازى در تفسیر این آیه مى نویسند: از این آیه، چنین استفاده مى شود که روزى فراخواهد رسید که از هر قوم و جمعیتى، خداوند گروهى را محشور مى کند و آنها را براى مجازات و کیفر اعمالشان آماده مى سازد. بسیارى از بزرگان این آیه را اشاره به مسئله رجعت و بازگشت گروهى از بدکاران و نیکوکاران به همین دنیا در آستانه رستاخیز مى دانند؛ چراکه اگر اشاره به خود رستاخیز و قیامت باشد تعبیر به «مِن کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجا» (از هر جمعیتى گروهى) صحیح نیست؛ زیرا در قیامت، همه محشور مى شوند.9
همچنین روایاتى درباره این آیه وجود دارد که اثبات مى کند این آیه مربوط به «رجعت» است: على بن ابراهیم از پدرش از ابوعُمیر از حمّاد از ابوعبداللّه صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: مردم درباره «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجا» (نمل: 83) چه مى گویند؟ عرض کردم: مى گویند: این اتفاق در قیامت مى افتد. فرمود: چنین نیست که آنها مى گویند. این اتفاق در رجعت واقع مى شود. آیا خداوند در قیامت از هر امتى گروهى را محشور مى کند و بقیه را رها مى سازد؟! آیه روز قیامت «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف: 47) است.10
احادیث زیادى این آیه را به رجعت تفسیر مى کنند. علاوه بر آن، دلالت خود آیه نیز بر رجعت روشن است؛ زیرا قطعا مربوط به قیامت نیست. پس از قیامت هم به اتفاق آیات قرآن، رجعتى نیست. پس باید قبل از آن باشد. آیه مربوط به قیامت این است: «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا»؛ و همه را محشور کردیم و یکى از آنها را هم فروگذار نکردیم.11
دوم. آیاتى که ظاهرشان دلیلى بر رجعت نیست، ولى با توجه به تفسیر معصومان علیهم السلام مشخص مى شود که به رجعت مربوط مى شوند؛ مانند آیه 95 سوره انبیاء: «وَحَرَامٌ عَلَى قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ»؛ و حرام است بر شهرها و آبادى هایى که (بر اثر گناه) نابودشان کردیم (که به دنیا بازگردند.) آنها هرگز باز نخواهند گشت.
على بن ابراهیم از پدرش، از ابن ابى عمیر، از ابن سنان، از ابى بصیر و محمدبن مسلم از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام روایت مى کنند که ایشان فرمودند: مردم هر روستایى را که خداوند عذاب کند در زمان رجعت باز نمى گردند و این آیه از بزرگ ترین نشانه هاى اثبات رجعت است؛ چراکه هیچ مسلمانى منکر این نیست که همگى مردم در روز قیامت بازمى گردند، چه هلاک شده باشند یا نشده باشند و عبارت «لَا یَرْجِعُونَ» نیز مربوط به زمان رجعت است؛ یعنى آنها در قیامت بازمى گردند تا وارد آتش جهنم شوند.12
علّامه مجلسى نیزاین آیه رابزرگ ترین دلیل بر رجعت مى دانند و مى فرمایند: هیچ کس از مسلمانان منکر این نیست که تمام مردم، اعم از آنها که با عذاب خدا نابود شده اند یا آنان که وفات یافته اند، همه در قیامت برانگیخته مى شوند و اینکه در این آیه خدا مى فرماید: «لَایَرْجِعُونَ»مقصوداین است که دررجعت برنمى گردند، ولى در قیامت بازمى گردند تا به دوزخ درافتند.13
سوم. آیاتى که بر وقوع رجعت در گذشته دلالت دارند؛ یعنى زنده شدن مردگان در امت هاى پیشین؛ مثلاً آیه 49 سوره آل عمران مى فرماید: «وَرَسُولاً إِلَى بَنِیإِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَهٍ مِن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىُ الأکْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ»؛ و (او را به عنوان) فرستاده اى به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، به آنها مى گوید:) من نشانه اى از سوى پروردگار شما برایتان آورده ام: من از گِل، چیزى به شکل پرنده مى سازم، سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا پرنده اى مى گردد، و به اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسى) را بهبودى مى بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم، و از آنچه مى خورید و در خانه هاى خود ذخیره مى کنید به شما خبر مى دهم، مسلما در اینها نشانه اى براى شماست اگر ایمان داشته باشید.
این آیه به چند نمونه از معجزات حضرت مسیح اشاره مى کند:1. ساختن مرغى از گل وسپس واقعى شدن آن مرغ؛2. شفا دادن کور مادرزاد؛3. شفا دادن بیمارى برص؛4. زنده کردن مردگان.جاى سؤال وجود دارد که چرا خداوند در این آیه، خلقت را به حضرت عیسى علیه السلام نسبت داده است؟ مگر حضرت عیسى علیه السلام خالق است؟ علّامه طباطبائى در پاسخ به این سؤال مى نویسند: «کلمه خلقت به معناى به وجود آوردن از عدم نیست، بلکه به معناى جمع آوردن اجزاى چیزى است که قرار است خلق شود و لذا، در جاى دیگر فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (مؤمنون: 14)؛ یعنى آفرین بر اللّه که بهترین خالقان است.»14
درباره معناى کلمه «اَکْمَه»، علّامه طباطبائى مى نویسند: «”اکمه” به معناى کسى است که از شکم مادر بدون چشم متولد شده باشد. گاهى هم به کسى اطلاق مى شود که چشم داشته و سپس نابینا شده است. معناى کلمه “برص” هم “پیسى” است که یک بیمارى پوستى است. و از اینکه فرمود: «وَأُحْیِـی الْمَوْتَى» به طور صریح و یا به طور اشاره فهمیده مى شود که عیسى علیه السلام یک بار و دوبار مرده زنده نکرده، بلکه متعدد این کار را کرده است. و همچنین سیاق جمله «بِإِذْنِ اللّهِ» مى فهماند که صدور این آیات معجزه آسا از عیسى علیه السلاممستند به خداى تعالى و اذن اوست و لذا، آن جناب مستقل در مقدمات آن نبوده… .»15
آیا در گذشته هم رجعت صورت گرفته است؟
همچنان که گذشت، آیاتى در قرآن وجود دارد که از آنها رجعت در گذشته استنباط مى شود؛ مانند آیه 49 سوره «آل عمران»: «وَأُحْیِـی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ.» تعداد زنده شدگان و نحوه زنده شدن افراد به دست حضرت عیسى علیه السلامبدین قرار است:عیسى علیه السلام چهار نفر را زنده کرد: عاذر که دوست او بود و پس از مردنش، خواهرش براى عیسى علیه السلام پیغام فرستاد که برادرت عاذر از دنیا رفت. عیسى علیه السلام از محل دفن عاذر به مقدار پیمودن سه روز فاصله داشت. وقتى خبر مرگ عاذر به عیسى رسید همراه با یارانش نزد قبر او رفت و با دعاى او عاذر زنده شد، مدتى زندگى کرد، صاحب فرزندهم شد.
فرد دیگرى که به دست عیسى علیه السلام زنده شد پسر پیرزنى بود که او را بر روى سریرى گذارده بودند و به سوى قبرستان مى بردند، در راه عیسى علیه السلام جنازه او را دید و پس از دعاى آن بزرگوار، آن پسر زنده شد و سال ها زندگى کرد.مورد دیگر، دختر شخص مالیات بگیر بود که هنگام تولد دختر، از دنیا رفت. خبر آن به حضرت رسید و او را با دعا زنده کرد.
چهارمین نفرى که با دعاى این پیامبر بزرگ زنده شد، سام بن نوح بود. حضرت به سوى قبر او رفت و با خواندن اسم اعظم، او را زنده کرد. سام بن نوح گمان مى کرد قیامت بر پا شده است. به همین دلیل، از ترس و هول قیامت، نیمى از موهاى سرش سفید شد. هنگامى که زنده شد از عیسى علیه السلام سؤال کرد: آیا قیامت بر پا شده است؟ حضرت پاسخ داد: نه. آن گاه حضرت به او فرمود: بمیر! او گفت: به شرطى حاضرم دوباره بمیرم که از خدا بخواهى مرا از سختى هاى مرگ نگه دارد. حضرت نیز دعایش کرد و او مرد. این واقعه زمانى که چهار هزار سال از مرگ او مى گذشت اتفاق افتاد.16
داستان قرآنى دیگرى هم که مى توان براى زنده شدن مردگان در این دنیا بدان اشاره کرد زنده شدن اصحاب کهف است که مدت 309 سال در غار به خواب رفتند و سپس خداوند آنها را بیدار نمود و به دنیا بازگشتند: «ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم و سال ها در خواب فرورفتند، سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب کرده اند.» (کهف: 11و12)
زنده کردن مردگان توسط حضرت مسیح و زنده شدن اصحاب کهف پس از 309 سال، نشانه هایى از رجعت به این دنیاست و مشخص مى شود زنده شدن مردگان در این دنیا از محالات نیست. در این خصوص، شیخ صدوق در الاعتقادات مى نویسد:و اصحاب کهف در غار کوه سیصد سال به خواب مرگ ماندند به نه سال زیاده، باز حق تعالى آنها را زنده نمود و به دنیا برگشتند که از هم احوال بپرسند و قصه ایشان معروف است. (کهف: 25) و اگر کسى بگوید که حق تعالى فرمود: «خیال مى کنى که اصحاب کهف بیدارند، و حال آنکه به خواب رفتگانند.» (کهف: 17)
جوابش گفته مى شود که آنها مردگان بودند و به تحقیق که حق تعالى از زبان آنها فرموده: «اى واى بر ما، کسى برخیزاند ما را از خوابگاه ما؟ این است آنچه وعده داد خداوند رحمان. در صورتى که چنین گفتند معلوم است که مردگان بوده اند. و نظیر این فقرات بسیار است. پس به صحت پیوست که رجعت در امت هاى گذشته مى بوده و جناب نبى ـ صلى اللّه علیه وآله وسلم ـ فرمودندکه وقوع مى یابد در این امت مثل آنچه در امم سالفه مى بوده.17
آیا رجعت مورد قبول احادیث اسلامى واقع است؟
غیر از آیات قرآنى، که به نمونه هایى از آن اشاره شد، در احادیث اسلامى به اهمیت بحث «رجعت» پرداخته شده و کسى که رجعت را پذیرفته باشد مؤمن حقیقى و از شیعیان اهل بیت علیهم السلام محسوب مى شود. دو حدیثى که در ذیل آورده شده، دلیلى محکمى بر این ادعاست: فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام نقل مى کند که فرمود: هر کسى به یگانگى خدا اقرار کند و به رجعت و به دو متعه اقرار کند و به معراج و پرسش در قبر و به حوض و شفاعت و آفرینش بهشت و جهنم و به صراط و میزان و برانگیختن از قبر براى حساب ایمان آورد او مؤمن حقیقى است و از شیعیان ما اهل بیت محسوب مى شود.18
همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: کسى به رجعت ما ایمان ندارد و متعه (عقد موقت) را حلال ندارد از ما نیست.19 چه کسانى به این دنیا برخواهند گشت؟ از ابوبصیر، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت فرمودند: اى ابوبصیر، هرگاه قائم ما قیام کند خداوند گروهى از شیعیان ما را، که دسته شمشیرشان را بر روى دوش دارند، از قبرهایشان برانگیخته نموده، به سوى قائم مى فرستد.20
همچنین از سلمان از قول پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده است که در زمان رجعت، ابلیس و لشکریان او و کافران حقیقى رجعت خواهندکردتاقصاص شوند.21هدف از رجعت چیست؟ همان گونه که از مباحث مزبور مشخص مى شود،هدف ازرجعت برپایى حکومت صالحان در جهان و انتقام گرفتن از دشمنان آنان است.